اقتصاد

در این بخش به مسائل مختلف اقتصادی پرداخت می شود

اقتصاد

در این بخش به مسائل مختلف اقتصادی پرداخت می شود

چیستی اقتصاد انسان با توجه به تمایلی که به رفع نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه، حداکثر نتیجه را به دست آورد، این راه و روش، اصل اقتصاد نامیده شده، فرد تحت تأثیر هر مشرب خاص که باشد، لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند. اقتصاد دانشی است که با با در نظر گرفتن کمبود کالا و ابزار تولید و نیازهای نامحدود بشری به تخصیص بهینه کالاها و تولیدات می‌پردازد. پرسش بنیادین برای دانش اقتصاد مسئله حداکثر شدن رضایت و مطلوبیت انسانهاست.
مطالعه اقتصاد باید درک، بیان و تا حدی پیش بینی رفتار اقتصادی انسان را امکان پذیر سازد. این مطالعه باید به بهبود رفاه مادی فردی و اجتماعی بشر کمک کند؛ می توان ادعا کرد که اقتصاد، قبل از هر چیز، به تجزیه و تحلیل و توضیح شرایط و روابطی که در قلمرو رفاه مادی قرار دارد، می پردازد، و اقتصاد بر خلاف علوم طبیعی، علم محض نیست؛ بلکه مجموعه اصول و قواعدی است که تحت تأثیر اراده بشر قرار می گیرد.
موضوع علم اقتصاد عبارت است: از ثروت (کالاها، خدمات و منابع) از حیث چگونگی تولید، توزیع و مصرف آن. مقصود از «ثروت» جنبه مالیت و ارزش کالاها و خدمات است، نه جنبه عینیت اموال. ثروت، از حیث چگونگی رشد، توزیع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است.
تعریف اقتصادیکی از معانی اقتصاد در لغت، میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری است. در آیه «و اقصد فی مشیک» نیز به همین معنی آمده است. از آن نظر که اعتدال در هزینه زندگی یکی از مصادیق میانه روی بوده، کلمه «اقتصاد» درباره آن بسیار استعمال می شده است تا آنجا که در به کار گیری عرفی از «اقتصاد» غالبا همین معنی مقصود بوده است. اقتصاد از معانی عرفی خود (میانه روی در معاش و تناسب دخل و خرج)، تعمیم داده شده و معادل economy قرار گرفته است. به هر حال برای «اقتصاد» که اقتصاددانان بحث می کنند تعاریف مختلفی ارائه شده است. ارسطو: علم اقتصاد یعنی مدیریت خانه. آدام اسمیت: اقتصاد، علم بررسی ماهیت و علل ثروت ملل است. استوارت میل: اقتصاد، عبارت است از بررسی ماهیت ثروت از طریق قوانین تولید و توزیع ریکاردو: اقتصاد علم است. آلفرد مارشال: اقتصاد، عبارت است از مطالعه بشر در زندگی شغلی و حرفه ای. در تعریف دیگر: علم اقتصاد بررسی کردار های انسان در جریان عادی زندگی اقتصاد یعنی کسب درامد و تمتع از آن برای تربیت دادن زندگی است.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعریف» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کالا و خدمات

منظور از کالا، اشیایی است که برای به وجود آمدن از انبارهای تولیدی و مواد اولیه استفاده شده است. مثلاً برای تولید لباس، از نخ که مواد اولیه است و از ماشین های بافندگی که ابزاری تولیدی است استفاده شده است.

اما خدمات، اشیای قابل لمس نیستند. مثلاً پولی که به مؤسسه آموزشی پرداخت می کنیم تا درس ریاضی یاد بگیریم، در واقع، نوعی «خدمت» خریداری کرده ایم یا آرایشگری که نوعی خدمت است.

کالای مصرفی و واسطه ای

معمولاً گفته می شود کشوری که کالای مصرفی وارد کند وابستگی ایجاد می کند. منظور از کالای مصرفی، آن است که بدون هیچ گونه تغییری در آن، قابلیت مصرف داشته باشد. مثلاً شکلات، پوشاک و خواروبار مستقیما مصرف می شوند ؛ بر خلاف کالای واسطه ای که توسط کارخانه های تولیدی، خریداری و برای تولید کالاهای دیگر، استفاده می شوند. مثلاً فولاد خریداری شده، در صنعت اتومبیل سازی استفاده می شود. وابستگی به کالای واسطه ای زیان کم تری نسبت به وابستگی به کالای مصرفی دارد.

تولید ناخالص ملی  (GNP)

معمولاً قدرت اقتصادی هر کشوری با معیارهای مختلفی سنجیده می شود. یکی از شاخص های سنجش این قدرت، تولید ناخالص ملی است.

مثلاً گفته می شود ارزش تولید ناخالص ملی امریکا در سال 1982م، معادل 3073 میلیارد دلار بوده است.

حال که با مفهوم کالا و خدمات آشنا شده ایم، تولید ناخالص ملی را چنین تعریف می کنیم: «ارزش پولی کلیه کالاها و خدماتی که اعضای یک ملت در طول یک سال، تولید کرده اند.

برای فهم این تعریف به این مثال توجه کنید.

کشوری را فرض کنید که در یک سال این تولیدات را داشته است:

مواد غذایی: 1000 کیلو از قرار هر کیلو، 200 تومان = 000/200 تومان

اتومبیل: 1000 دستگاه از قرار هر دستگاه، 3 میلیون تومان = 300 میلیون تومان

پوشاک: 1000 عدد هر عدد، 1000 تومان = 000/000/1 تومان

خدمات: 000/500 تومان

اگر این ارقام را جمع بزنید، گفته می شود «تولید ناخالص ملی» این کشور، جمعا 000/700/301 تومان بوده است.

منظور از کلمه «ناخالص»، این است که وقتی کارخانه ای اقدام به تولید اتومبیل یا پوشاک می کند، مقداری فرسودگی و استهلاک هم برای کارخانه به وجود می آید که باید آن را تعمیر یا جایگزین کرد. در این کشورِ فرضی، اگر حدود 000/700/1تومان هزینه استهلاک را از مجموع ارزش تولید ناخالص ملی کم کنیم، تولید «خالص» ملّی که 000/000/300 تومان است، به دست می آید.

منظور از کلمه «ملی» در تعریف، این است که این مقدار تولید که در کشور صورت گرفته، به وسیله اهالی همین کشور بوده است، گرچه در خارج باشند. مثلاً اگر جهادگران (وزارت جهاد کشاورزی) در یک کشور افریقایی تولیداتی داشته باشند، به حساب تولید ناخالص ملّی ایران گذاشته می شود. به عبارت روشن تر، منظور از تولید خالص ملّی، کلیه کالاها و خدماتی است که اعضای یک «ملت» تولید کرده اند، خواه در داخل کشور باشد و خواه در خارج از کشور.

تولید ناخالص داخلی  (G.D.P)

این مفهوم، تفاوت چندانی با مفهوم قبلی ندارد و عدد آن تقریبا مساوی با قبلی است. فقط مراد از کلمه «داخلی» این است که کالاها و خدماتی که در داخل کشور صورت گیرد، خواه توسط ایرانی و خواه توسط خارجی. مثلاً اگر یک شرکت فرانسوی در ایران اتومبیل تولید کند، جزو تولیدات داخلی حساب می شود.

درآمد ملی و درآمد سرانه

مجموع درآمدهایی در طول سال نصیب اعضای جامعه می شود که عبارت است از: درآمد حقوق بگیران، دستمزدها، سود سرمایه، درآمد حاصل از اجاره املاک، و...

اگر مجموع این درآمدها را به تعداد جمعیت کشور تقسیم کنیم، «درآمد سرانه» به دست می آید که [میانگین درآمد شهروندان آن کشور است و] متأسفانه در بعضی کشورها درآمد سرانه بسیار پایین است، به طوری که تفاوت درآمد سرانه کشورهای فقیر و غنی، موجب شده است که حدود یک میلیارد فقیر مطلق و 840 میلیون گرسنه و دو میلیارد جمعیت که روزانه حدود دو دلار درآمد دارند، محصول این تبعیض باشد.

محاسبه به قیمت ثابت و به قیمت

جاری

برای رهایی از پیچیدگی این مفاهیم، با مثالی بسیار ساده شروع می کنیم.

فرض کنیم کشوری فقط یخچال تولید می کند و گفته شده است که در سال 1361، تعداد 100 یخچال به قیمت هر عدد 1000 تومان تولید کرده است. پس تولید این کشور در این سال، 000/100 تومان است. اگر گفته شود در سال 62 تولید این کشور، 200 هزار تومان و در سال 63 تولید این کشور 300 هزار تومان بوده است، آیا واقعا تولید، سه برابر شده است؟ معلوم نیست جواب، مثبت باشد. اگر گفته می شد که در سال 61، تعداد 100 عدد و در سال 62 تعداد 200 عدد و در سال 63 تعداد 300 عدد یخچال تولید شده است، جواب سؤال بالا مثبت بود و تولید، سه برابر شده بود ؛ ولی چون در محاسبه تولید ناخالص، تعداد کالا را در قیمت، ضرب می کنند، ممکن است این کشور، هیچ اضافه تولیدی نداشته باشد. مثلاً چون قیمت یخچال در سال های 61 ، 62 و 63 به ترتیب، 1000، 2000 و 3000 تومان بوده است، در واقع، هیچ اضافه تولیدی نداشته ایم.

این که گفتیم اضافه تولید نداشته ایم، بر این اساس است که قیمت سال 61 را در نظر گرفتیم ؛ یعنی با توجه به قیمت سال 61 (که یخچال، 1000 تومان بوده است)، سال 63 هم همان 100 یخچال را تولید کرده ایم. در اصطلاح گفته می شود به قیمت ثابت (که در این جا قیمت سال 61 است)، اضافه تولید نداشته ایم ؛ چون در سال 63 هم تعداد یخچال، 100 عدد بوده است، درحالی که به قیمت جاری (یعنی قیمت فعلی سال 63) ارزش تولید، سه برابر شده است ؛ زیرا ارزش تولید سال 61 برابر بوده است با 000/100 = 1000 × 100 تومان و ارزش تولید در سال 63 برابر است با 000/300 = 3000 × 100 تومان

معمولاً برای محاسبه تولیدات واقعی، تولیدات بر اساس سال پایه محاسبه می شوند.

ارزشِ افزوده

ارزش افزوده عبارت است از: «افزایش ارزشِ پولی کالا طی انتقال از یک مرحله از تولید به مرحله دیگر». از نظر محاسباتی، ارزش افزوده عبارت است از: «تفاوت بین ارزش محصول تولید شده با مجموع ارزش مواد اولیه و ملزومات و کالاهای نیمه ساخته ای که در تولید آن به کار رفته اند». مثلاً اگر یک قنادی برای تهیه یک کیلو کیک، 200 ریال شکر، 300 ریال آرد، 350ریال تخم مرغ، 450 ریال مواد دیگر هزینه کند و محصول تولیدی را به 000/5 ریال بفروشد، ارزش افزوده آن یک کیلو کیک، برابر خواهد بود با:

ریال 3700 = (450+350+300+200) ـ 5000 پس قنّاد مورد بحث، 3700ریال ارزش افزوده ایجاد کرده که بعد از آن که مزد کارگر و اجاره و خرج های دیگر را کم کند، ممکن است به اندازه 700 ریال سود برایش بماند. پس باید دقت کرد که همیشه «ارزش افزوده» مساوی با «سود» نیست. این که این سود، شرعی یا قانونی است و یا تا چه اندازه آن قابل قبول است، محلّ بحث ما نیست ؛ امّا به طور کلی فقیهان، سود حاصل از این کار (ایجاد ارزش افزوده) را شرعی می دانند و تنها در جزئیات آن، اختلاف است.

تورّم

تعریف ساده «تورّم»، افزایش قیمت هاست و علت های گوناگونی می تواند داشته باشد. یک علت ساده آن، این است که مقدار پول در جامعه بیش از مقدار تولید باشد. فرض کنید در یک اقتصاد ساده، 100 عدد یخچال به قیمت 1000 تومان تولید شده است که مجموع قیمت آن، 000/100 تومان است. حال اگر دولت، اقدام به چاپ اسکناس کند و 000/100 تومان اسکناس وارد مدار اقتصاد نماید، قیمت یخچال، دو برابر می شود. این یک اصل پذیرفته شده در اقتصاد امروز است.

سیاست های پولی و مالی

سیاستگذاری پول در جامعه از طریق کاهش یا افزایش دادن حجم پول موجود در دست مردم، صورت می گیرد که از آن با تعبیر «سیاست انقباضی» یا «سیاست انبساطی» نیز یاد می شود.

فرض کنید به علت چاپ اسکناس، قیمت ها افزایش یافته است. در این صورت، دولت باید نوعی سیاست کاهش حجم پول یا «سیاست انقباضی» را اعمال کند. این کار، چندین راه دارد. یکی از راه های آن ـ که معمولاً در جامعه ما اتفاق می افتد ـ این است که دولت، اوراق مشارکت (یا اوراق قرضه) منتشر می کند و مردم با خریدن آنها، باعث کاهش حجم پول در جامعه می شوند.

اما سیاستگذاری مالی، از طریق افزایش یا کاهش دادنِ مالیات یا خریدهای دولتی صورت می گیرد. مثلاً یک سیاست انبساطی مالی این است که دولت، مالیات ها را کاهش دهد تا قدرت خرید مردم بالا رود و اقتصاد، به کنترل درآید.

مالیات

در کشورهای غربی (توسعه یافته)، درآمد عمده کشور از طریق مالیات است و فروش نفت و مواد اولیه را جزو منابع درآمدی عمده به حساب نمی آورند.

مالیات بر اساس یک تقسیم بندی به دو نوع «مستقیم» و «غیر مستقیم» تقسیم می شود.

الف) مالیات مستقیم:

مالیاتی است که مستقیما از افراد یا شرکت ها دریافت می شود و دو ویژگی دارد: اولاً پرداخت کننده آن مشخص است ؛ ثانیا مقدار آن نیز معیّن است. مثلاً مالیاتی که از حقوق کارمندان یا ثروت افراد دریافت می گردد، مستقیم است ؛ چرا که هم پرداخت کننده و هم مبلغ، مشخص هستند.

ب) مالیات غیرمستقیم:

در این مالیات، نه پرداخت کننده معیّن است و نه افراد می دانند که چه مقدار مالیات پرداخته اند. مثلاً دولت، تعیین می کند که در ازای هر نوشابه، فلان مبلغ هم باید مالیات پرداخت شود و مصرف کننده که 750 ریال بابت یک نوشابه می پردازد، نمی داند چه مقدار آن بابت مالیات است.

رشد و توسعه

معمولاً این دو واژه با هم اشتباه می شوند.

اگر تولیدات یک کشور از نظر عددی بالا رود، کشوری «رشدیافته» است ؛ ولی لزوما «توسعه یافته» نیست. برای اندازه گیری رشد اقتصادی یک کشور، از شاخص «درآمد سرانه» استفاده می شود و چنانچه عدد آن افزایش یافته باشد، گفته می شود آن کشور، رشدی معادل مثلاً شش درصد داشته است.

امّا برای اندازه گیری توسعه، از شاخص های دیگری استفاده می شود. مثلاً اگر کشوری علاوه بر رشد، توانسته باشد نرخ مرگ و میر نوزادان را کاهش دهد، امید به زندگی را در جوانان کشورش افزایش دهد و از نرخ بیسوادی بزرگسالان خود بکاهد، گفته می شود کشوری توسعه یافته است.

البته توسعه یافتگی نیاز به زمان دارد. مثلاً در ژاپن از هر هزار تولّد، حدودا چهار نوزاد می میرند ؛ ولی در بعضی کشورهای افریقایی حدود 114 نوزاد با مرگ مواجه می شوند.

امید به زندگی در ژاپن، حدود 80 سال و در کشور افریقایی موزامبیک، حدود 46 سال است.

نرخ بیسوادی در بزرگسالان در ژاپن کم تر از 5 درصد و در موزامبیک، 67 درصد است.

درآمد سرانه هر ژاپنی (تقسیم درآمد کل کشور به جمعیت ژاپن) 490/31 دلار و در موزامبیک، 90 دلار است.

پس ژاپن، کشوری توسعه یافته و موزامبیک، کشوری توسعه نیافته (عقب افتاده) است.

سازمان های بین المللی تجارت

یک . صندوق بین المللی پول (IMF)

یکی از سازمان های وابسته به سازمان ملل متّحد است که در سال 1944م، تأسیس شد و هدف آن، همکاری کشورها در جهت حل مسائل پولی بین المللی بود.

دو . بانک جهانی

تأسیس آن در سال 1944م، هم زمان با صندوق بین المللی پول بوده است و هدف اصلی آن، افزایش سطح رفاه کشورهای در حال توسعه از طریق اعطای وام با شرایطی است که خود بانک، دیکته (اِعمال) می کند. تحقیقات، نشان داده است که کشورهای جهان سوم از سیاست های این بانک، بهره چندانی نبرده اند.

سه . سازمان تجارت جهانی (W.T.O)

این سازمان در سال 1947م با موافقت و امضای 23 کشور جهان (با عنوان اختصاری «گات») تشکیل گردید و روز به روز بر تعداد اعضای آن افزوده شده است. هدف اصلی این سازمان، به حداقل رساندن دخالت کشورها در امور تجارت بین الملل است تا بنگاه های تولیدی، از قدرت و امکانات رقابتی یکسانی در سطح بین المللی برخوردار شوند. این هدف، از راه هایی قابل وصول است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

الف) اگر یکی از اعضا در زمینه عوارض گمرکی شرایط مساعدی را به کشوری اعطا کند، همه کشورهای دیگر باید آن شرایط را رعایت کنند؛

ب) آزادی تجارت در بخش های مختلف اقتصاد؛

ج) این سازمان به تدریج عوارض گمرکی را کاهش می دهد. مثلاً در حال حاضر برای آن که تولیدات داخلی لطمه نخورد، دولت ها سعی می کنند عوارض گمرکی را زیاد کنند تا واردات، کم و به جای آن، تولیدْ بالا رود و صادراتْ زیاد شود ؛ ولی در برنامه درازمدت W.T.O ، این محدودیت ها باید کاهش یابند و یا لغو شوند.

بیکاری

بیکار به شخصی گفته می شود که حاضر است کار کند ولی شغلی پیدا نمی کند.بنابراین اگر فردی فارغ التحصیل شده است و می گوید می خواهم یک سال استراحت کنم و به دنبال کار نمی رود،بیکار تلقی نمی شود.شخص بیکار باید جویای کار نیز باشد تا از نظر اقتصادی بیکار تلقی گردد.

بعضی از کشورها،بیکار به کسی گفته می شود که در مراکز کاریابی ثبت نام کرده باشد و برای او شغلی پیدا نشده باشد.

رکود اقتصادی

رکود در تعریف اقتصادی به دو دوره سه ماهه پیاپی رشد منفی در اقتصاد یک کشور اطلاق می‌شود.

دوره‌ای که کاهش معنی دار در چهار عامل تولید، درآمد، اشتغال و تجارت ایجاد شود. این دوره معمولاً کمتر از یکسال است. به این ترتیب رکود بر این اساس به معنای کاهنده بودن رشد تولید ناخالص داخلی واقعی است.

بهره وری

بهره‌وری که یکی از مفاهیم اقتصاد است اینگونه تعریف می‌شود: "مقدار کالا و یا خدمات تولید شده در مقایسه با هر واحد از انرژی و یا کار هزینه شده بدون کاهش کیفیت".

به دیگر سخن بهره‌وری عبارتست از بدست آوردن حداکثر سود ممکن با بهره گیری و استفاده بهینه از نیروی کار، توان، استعداد ومهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، تجهیزات، زمان، مکان وبه منظور ارتقاء رفاه جامعه.

بهره وری به نسبت کار انجام شده به کاری که باید انجام می‌شده اطلاق می‌شود.

سرمایه گذاری

سرمایه گذاری ( Investment ) عبارت است از هر گونه فدا کردن ارزشی در حال حاضر (که معمولاً مشخص است) به امید به دست آوردن هر گونه ارزشی در زمان آینده (که معمولاً اندازه یا کیفیت آن نامعلوم است).

به عبارتی سرمایه گذار در حال حاضر، ارزش مشخصی را فدا می کند تا در قبال آن در آینده ارزش خاصی که مورد نظرش است بدست آورد؛ مثل پرداخت وجهی بابت خرید سهام به امید بدست آوردن سودهای مشخصی از آن در آینده.

بازار بورس اوراق بهادار

بورس اوراق بهادار به معنای یک بازار متشکل و رسمی سرمایه است،که در آن سهام شرکت ها و اوراق مشارکت،تحت ظوابط و مقررات خاص،مورد معامله قرار می گیرد.

 

  • احمد قائمی راد